وای من عاشق این داستانم اینم از مجموعه اشعار عرفان نظر آهاری خیلی دوسش دارم.
فرشته تصمیمش را گرفته بود. پیش خدا رفت و گفت؟
خدایا میخواهم زمین را از نزدیک ببینم.اجازه می خواهم و مهلتی کوتاه.دلی بی تاب تجربه ای زمینی است.
خداوند در خواست فرشته را پذیرفت.
فرشته گفت تا بازگردم بالهایم را اینجا می سپارم.
ادامه مطلب یادت نره بریااااااااااااا بدون نظر نرییییییییییییییییییییییی
ادامه مطلب...
سلم می خوام یه شعر خیلی قشنگ بذارم از عرفان نظر آهاری امیدوارم خوشتون بیاد یه مدته کتابشو می خونم مطالب قشنگشو میذارم که شما هم لذت ببرید فقط نظر یادتوون نررررررره دیگه این همه تا اینجا میای نظر نداده بری حیفه
ادامه مطلب...
سلام امروز خیلی دلتنگم
یه سلام عاشقونه
با یه بغض بی بهونه
می نویسم تا بدونی
یاد تو، تو دل می مونه
ببینم شما وقتی دلتون می گیره چیکار میکنید؟؟؟
وقتی یکی دلتون رو بشکونه بعد به خاطر غرورتون نتونید چیزی بهش بگید چی کار میکنید؟؟؟
می دونید خیلی بده اینکه یه چیزی تو دلتون باشه که بخواید فریاد بزنیدش ولی غرورتون نذاره!!!!
یادته وقتی می رفتی
دم به دم نگات می کردم
بغض سنگین توی چشمام
گفتی: صبر کن برمی گردم
ادامه شعرو تو ادامه مطلب میتونید بخونید
ادامه مطلب...
شرلوک هولمز کارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند صحرا نوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند.
نیمه های شب هولمز بیدار شد و آسمان رانگریست. بعد واتسون را بیدار کرد و گفت: نگاهی به آن بالا بینداز و به من بگو چه می بینی؟
ادامه مطلبم برووووووو
ادامه مطلب...
روزی روزگاری در روستایی در هند مردی به روستایی ها اعلام کرد که به ازای هر میمون ۲۰ دلار به آنها پول خواهد داد. روستایی ها هم که دیدند اطرافشان پر است از میمون، به جنگل رفتند و شروع به گرفتن میمونها کردند. مرد هم هزاران میمون به قیمت ۲۰ دلار از آنها خرید، ولی با کم شدن تعداد میمونها روستاییها دست از تلاش کشیدند.. به همین خاطر مرد این بار پیشنهاد داد برای هر میمون به آنها ۴۰ دلار خواهد پرداخت. با این شرایط روستایی ها فهالیتشان را از سر گرفتند. پس از مدتی موجودی ها هم کمتر و کمتر شد، تا بالاخره روستاییان دست از کار کشیدند و برای کشاورزی سراغ کشتزار های خود رفتند… ((ادامه داستان را در ادامه مطلب بخوانید))
ادامه مطلب...
یك نفر دنبال خدا میگشت، شنیده بود كه خدا آن بالاست و عمری دیده بود كه دستها رو به
آسمان قد میكشد. پس هر شب از پلههای آسمان بالا میرفت، ابرها را كنار میزد، چادرشب
آسمان را میتكاند، ماه را بو میكرد و ستارهها را زیر و رو .
ادامشو تو ادامه مطلب ببینید
ادامه مطلب...
گریه...آه ای شباهت دور
ای چشمهای مغرور...
این روزها که جرات دیوانگی کم است
بگذار دست کم گاهی تو را به خواب ببینم!
بگذار در خیال تو باشم...
بگذار... بگذریم !
این روزها خیلی برای گریه دلم تنگ است...
دلتنگی
دلم گرفته به اندازه وسعت تمام دلتنگی های عالم
شیشه قلبم آنقدر نازك شده كه با كو چكترین تلنگری میشكند
دلم می خواهد فر یاد بزنم ولی واژه ای نمی یابم كه عمق دردم را در فریاد منعكس كند فریادی در اوج سكوت كه همیشه برای خودم سر داده ام
دلم به درد می اید وقتی سر نوشت را به نظاره مینشینم
كاش می شد پرواز كنم
پروازی بی انتهاتا رسیدن به ابدییت...................
كاش می شد
در میان هجوم بی رحمانه درد خودم را پیدا كنم
نفرین به بودن وقتی با درد همراه است
بغض كهنهای گلویم را میفشارد
به گوشهای پناه میبرم
كاش این بار هم كسی اشكهایم را نبیند
دیگران را دوست بدارید
منتظرنباشید
که اول آنها شمارا دوست بدارند
سلام دوستای عزیزم امروزم یه چیز جدید دیگه آوردم. انواع مدل بستن بند کفش امیدوارم برای شما هم جالب باشه.
ادامه مطلب...